رم ساعت 11
«در رقابت همسرنوشتها چه کسی میتواند واقعاً برنده باشد؟»
اعلامیهای در روزنامه مبنی بر نیاز به یک منشی برای کار دفتری، 200 زن جویای کار را به ساختمان دفتر میکشاند. در ساعت مقرر برای مصاحبه شغلی، این 200 زن پشت در و روی پلههای تنگ و باریک ساختمانی اداری صف میکشند. فیلم «رم ساعت 11» ساخته جوزپه دسانتیس[1] روایتگر رقابت بین این 200 زن برای به دست آوردن شغل است. 200 نفر برای یک جایگاه شغلی. هر یک از این زنان سعی میکنند برتری خود را بر دیگران اثبات کنند. هر کدام تنها نیروی کار خویش را به همراه خود آورده و میخواهد هرجور شده برندهی مسابقه شود. این زنان اولین بار نیست که در چنین رقابتی شرکت میکنند و قطعاً آخرین باری نخواهد بود که با دیگر هم طبقهای های خود وارد رقابت میشوند. برندهی رقابت بین کارگران هر که باشد، فرقی نمیکند. تمامشان با هم سقوط میکنند. و این طنز تلخی است که در فیلم، واقعاً پلههای زیر پای زنان جویای کار فرو میریزد.
قیمت نیروی کار توسط مبارزه و میزان اتحاد کارگران در برابر طبقهی سرمایهدار تعیین میشود؛ بنابراین وقتی ما بهصورت فردی چانه میزنیم و برنده میشویم، نیروی کارمان را تنها با قیمتی نازلتر از قیمت واقعیاش فروختهایم و صاحب شغل شدهایم. پس از مدتی هم در بازار رقابت با نیروی کار دیگری جایگزین خواهیم شد یا در بهترین حالت در همان سطح نازل دوباره برنده دور جدید رقابتها میشویم. بدون اتحاد قیمت نیروی کار در مجموع به سطح نازلی فرومیافتد. یعنی دستمزد به طور عمومی کاهش مییابد. ما کلاه خود را سفت چسبیدیم تا برنده شویم؛ ولی در واقع همهمان بازندهایم حتی کسی که فکر میکند برنده است.

زنان جویای کار سقوط میکنند و آوار بر سرشان میریزد. در ادامهی فیلم شاهد عملیات نجات زنان و جستجو برای یافتن مقصر ماجرا هستیم. اما مقصر واقعی این ماجرا کیست؟ کارفرمای موردنظر تنها یک نفر منشی میخواسته و بهراحتی میتواند از زیر بار تقصیر در برود. هر یک از زنان نیز تکوتنها برای یافتن شغلی در ساعت مقرر پشت در دفتر حاضر شده است و هیچ یک تقصیری ندارد. علت حادثه و ازدحام زنان جویای کار، آن نیرویی است که 200 نفر را به حرکت درآورده و روی پلهها، پشت در فشرده کرده است. نظام سرمایهداری همواره ارتش ذخیرهای از نیروی کار را بیرون از صنعت نگه میدارد تا در وقت مقتضی هم قیمت نیروی کار را در بازار بشکند و هم نیروی کار موردنیازش را تأمین کند. نظام قضایی و پلیس سرمایهداری که برای حراست از این نظام به وجود آمده از انگشت اتهام دراز کردن سوی این واقعیت عاجز است، همانطور که چاقو از بریدن دستهی خودش.
در هر مصاحبهی شغلی، با هر امضای قرارداد کاری و یا هربار که توسط کارفرما دستمزد و معیشتمان تهدید میشود، مانند آنچه در فیلم «رم ساعت 11» رخ داد، با رقابت بین هم و بدون اتحاد طبقاتی سقوط میکنیم. کارگران با اتحاد و ایستادگی در مقابل سرمایهداران، میتوانند رقابت را بین خود ملغی کنند. تنها در این صورت است که امکان نباختن هست. ما هم سرنوشتیم و هر روز عرصهی جنگ طبقاتی است. تهران ساعت 10، شهرک صنعتی پرند ساعت 8، شهرک صنعتی شمسآباد ساعت 9:30 الی 12 و…
تنها در خیالات، انسانها اتمهای منفرد جدا از هم هستند. در واقعیت ما با همطبقهی خود هم سرنوشتیم و سرنوشتمان بستگی به اتحاد طبقاتیمان دارد.
«ای برده! کیست که آزادت کند؟
آنان که در قعر ژرفترین مغاکند،
ای رفیق! تو را میبینند و فریادت میشنوند.
بردگان، رهایت سازند. همه یا هیچکس. هیچ یا همه.
کس به تنهایی نجات خویش نتواند.
تفنگ یا زنجیر
همه یا هیچکس. هیچ یا همه.» برتولت برشت
[1] Rome 11:00, Giuseppe De Santis.
معرفی بسیار جذابی بود.
حتما فیلم خوبی هم خواهد بود.